نقش ادبیات اسطورهای و استعارهها در کاوش آیندهها
مهدی مطهرنیا
چکیده
این مقاله با هدف بررسی این است که چگونه ادبیات اسطورهای و استعارهها میتوانند به ما در کاوش آیندهها کمک کنند. تاریخچه و تعریف ادبیات اسطورهای همراه با شخصیتها و تمهای کلیدی مورد نظر این قسمت است. بخش سوم این پرسه علمی به استعارهها و تفکر انتقادی میپردازد و به توضیح تعریف استعاره بهعنوان یک واژهی معنادار قابل تعریف و علمی میپردازد. انواع استعارهها و نقش آنها در تفکر در این بخش مورد توجه است. تلاش این قسمت در پایان متوجه این نکته است که چگونه استعارهها میتوانند به فهم بهتر آیندهها کمک کنند. ارتباط بین ادبیات اسطورهای و آیندهها گام چهارم است. کاوش در آیندهها از طریق اسطورهها و تحلیل چگونگی استفاده از آنها برای پیشبینی و تصور آینده در این قسمت بررسی میشود. مطالعات موردی و تحلیل چند اثر ادبی که از ادبیات اسطورهای و استعارهها برای تصور آینده استفاده کردهاند نیز در این جستار مورد توجه قرار خواهد گرفت.
در گام نهایی تأثیرات اجتماعی و فرهنگی این آثار بر جامعه و فرهنگ، همچنین ادبیات آیندهاندیشانه بررسی میشود و در نهایت با خلاصه یافتهها و جمعبندی نکات کلیدی مقاله به پایان میرسد. پیشنهاداتی برای تحقیقات آینده و راهکارهایی برای ادامه تحقیقات در این حوزه نیز ارائه خواهد شد.
واژگان کلیدی:
استعاره، اسطوره، آینده، آیندهپژوهی، باریخ، باریخشناسی، ادبیات، زبان
مقدمه
هر مجموعه علمی با مبانی مشخص معرفتشناسی، متکی بر هستیشناسی و کیهانشناسی منسجم و قدرتمند با روششناسی و روشهای کارآمد، به حل مسائل موجود در موضوع معنادار و قابل تعریف خود میپردازد. هدف همه علوم بهسازی حال و آیندهی آدمی برای رشد، پیشرفت و توسعهی حیات آدمیان با آزادی، آرامش و آسایش بیشتر است. علوم الهی، علوم فلسفی و علوم تجربی میراثدار عقل آدمی برای هدفی مقدس یعنی خدمت به بشریت هستند. در آیندهاندیشی به دنبال بیان آیندهای پر از عدم قطعیت، خطاهای تخمینی و غافلگیریهای استراتژیک هستیم.
تمایز میان این دیسیپلین و مجموعه علمی را میتوان در چشمانداز دریچه نگرش، زاویه دید، مرکز نگاه و نقطه صفر نگاه این مجموعه علمی مشاهده کرد.
در این گسترهی پهناور، میتوان به این نکته اشاره کرد که بهخاطر دریچهی نگرش و زاویه دید این علم، مرکز نگاه آن به “آیندههای نیامده” و “عدم قطعیتهای پنهان” در آن است؛ به گونهای که نمیتواند بر مرکز نگاه معینی متمرکز شود و نقطه صفر نگاه معین و قابل اتکایی بیابد. در علوم تجربی، علوم پایه و حتی در فلسفه و عرفان، میتوان این نقاط مورد توجه را مشخص کرد، در حالی که آیندهی مورد مطالعهی آیندهپژوهان، آن هم در ساحتها، عرصهها، حوزهها و بخشهای مختلف، نمیتواند مدعی نظارهی مرکز نگاه معین و نقطه صفر نگاه مشخصی در آیندهی زمان بهگونهای عینی و مشهود و قابل ادراک برای جامعهی پیامخواهان (مخاطبان) باشد؛ برخلاف علوم تجربی و پایه.
به همین دلیل است که برای بیان آنچه آیندهاندیشان در پیکرهی آیندهی زمان میبینند و با روشهای علمی متکی بر روششناسیهای با پشتوانههای معرفتی و پارادایمهای معین به آینده مینگرند، نیازمند ادبیاتی مناسب و متناسب با جوهرهی علمی و ماهیت عینی این نگاه به آیندهاندیشی هستیم.
این جمله میتواند بهعنوان نظریه یا فرضیهی این سطور مورد دقت قرار گیرد. فرض ما این است که آیندهاندیشی به فضایی از موضوعات مینگرد که بسیار گسترده و پر از تغییرات پرشتاب و در عین حال دارای عدم قطعیتهای فراوان هستند. این گسترهی پهناور و پر از ارتفاعی برخوردار است که عمق آن مشخص نیست و برگ و بار آن در بادها و گردبادهای تند قرار دارند.
تعریف ادبیات اسطورهای و ویژگیهای آن
تعریف ادبیات اسطورهای
ادبیات اسطورهای به مجموعه داستانها و روایتهایی اطلاق میشود که به توضیح و تبیین پدیدههای طبیعی، اجتماعی و فرهنگی در جوامع انسانی میپردازد. این ادبیات معمولاً شامل شخصیتهای فراطبیعی، خدایان، قهرمانان و موجودات افسانهای است که در زمینههای مختلفی از قبیل آفرینش، نبردهای خیر و شر و تعاملات انسانی قرار میگیرند. اسطورهها نخستین تلاش عقل بشری برای تبیین و توضیح عقلمحورانه از پدیدهها و پدیدارهای قابل حس بودند که در خود و بیرون از خود مییافتند تا بتوانند دنیای پیرامون خویش را از مرکزیت خویش به پیرامون برای خود و دیگران، در حد دامنه و ارتفاع عقل «آن زمان» در زمین بازشناسند. برای آشکارسازی همین معنا است که بایسته است ویژگیهای ادبیات اسطورهای و اهمیت آن را دریابیم. ویژگیهای ادبیات اسطورهای عبارتند از:
سمبلیک بودن: هر عنصر در این نوع ادبیات معمولاً دارای معنای عمیقتری است که به تفکر و تخیل انسان دامن میزند. این تفکر انگیزهای برای تخیلآفرینی در مخاطبی ایجاد میکند که به نوعی داروی آرامشبخش نیاز دارد و به دنبال شتاببخشیدن به حرکت خود در رفتارها و کنشهایش است. مخاطب میخواهد تفکر و تخیل آیندهنگرانه بهجای تفکر و تخیل او فعال شود؛ سریع، فراگیر، موثر و کامل، بدون امکان خطا بیان کند و پیش رود.
تکرار و تداوم: بسیاری از اسطورهها در فرهنگهای مختلف تکرار میشوند که نشاندهنده اشتراکات انسانی در مواجهه با چالشهای زندگی است. نبود تکرار استعارههای ملتها و مردمان مشخص میتواند پیشینه فکری آنها را منقطع کند. استعارهها نطفههای فکری ملتها هستند که اگر در رحم عقل جمعی آنها درست پرورش نیابند، عقلگرایی را بارور نکرده و به خردورزی و حکمت نیانجامند، بیثمر خواهند بود. از همین رو بایسته است به ویژگی بعدی اشاره شود.
تأثیر بر فرهنگ: ادبیات اسطورهای به شکلگیری هویت فرهنگی و اجتماعی جوامع کمک میکند و در بسیاری از موارد، ارزشها و باورهای فرهنگی را انتقال میدهد. افراد، جماعتها و جوامع مختلف در قالبهای مشخص به میدان میآیند، اندیشهورزی میکنند و تلاش دارند در قالب فرهنگها و تمدنهای قابل تمییز از یکدیگر، شعاع اثر خود را بر گستره محیط دایره اثرشان بگسترانند. از این شوربختی بگذریم که ملتها استعارهها و اسطورههای خود را در این آشفته بازار فراموش یا متأسفانه به دست خود ویران کنند.
بنابراین، استعارهها بهعنوان ابزارهای زبانی، نقش مهمی در شکلدهی به تفکر و تخیل انسان دارند. آنها به ما کمک میکنند تا مفاهیم پیچیده را به زبانی سادهتر بیان کنیم و ارتباطات عمیقتری بین ایدهها و تجربههای مختلف برقرار کنیم. در عین حال، حرفهای حساس اما ضروری برای جوامع را در مسیر ادراک تاریخی مردمان قرار میدهند.
در این معنا، نقش استعارهها در تفکر بسیار معنادار و تعریفپذیر است. بر این اساس، استعارهها میتوانند به ما در موارد زیر کمک کنند:
تجسم مفاهیم انتزاعی: به تصویر کشیدن ایدههای پیچیده از طریق مقایسه با اشیاء یا تجربیات ملموس.
گسترش دایره واژگان: ارائه معانی جدید و غنیتر از واژهها.
تحریک خلاقیت: ایجاد ارتباطات نوین و ایدههای ابتکاری.
تأمین امنیت: ایجاد فضای مطمئنتر برای انتقال اصل سخن در فضای عمومی و پرهیاهوی بیان سخن.
ادبیات اسطورهای و استعارهها، ابزارهای قدرتمندی برای کاوش در آیندهها فراهم میآورند. با درک بهتر این عناصر، میتوانیم به تخیل و تفکر خلاق خود دامن بزنیم و به درک عمیقتری از دنیای آینده دست یابیم.
بررسی استعارهها در ادبیات معاصر
برای بررسی استعارهها در ادبیات معاصر، میتوانیم به روشهای زیر بپردازیم:
الف) تحلیل متنی
تحلیل استعارههای کلیدی: شناسایی و تحلیل استعارههای مهم در متون ادبی معاصر، مانند رمانها و شعرها. در این منظومه میتوان بسیاری از استعارههای کلیدی را شناسایی و بسط داد.
شناسایی الگوهای تکراری: بررسی اینکه چگونه استعارهها در آثار مختلف تکرار میشوند و چه مضامینی را منتقل میکنند. ردیابی ردپای استعارهها در تاریخ با محوریت تکرارپذیری آنها در متون با پژواکهای گوناگون گام دیگری در این زمینه است.
ب) بررسی تأثیرات اجتماعی
ارتباط با جامعه: چگونگی تأثیر استعارهها بر تفکر اجتماعی و فرهنگی. مردم، اگرچه در دنیای مدرن میخواهند با رد بسیاری از اسطورهها و استعارهها خود را عالم و علمدوست نشان دهند، به سمت و سوی آن گرایش دارند و در بسیاری از مواقع، رودرروییهای شدید ناشی از قدرت اثر آنها است.
تجزیه و تحلیل واکنشها: بررسی واکنشهای مخاطبان نسبت به استعارهها و نحوه تأثیر آنها بر هویت و تفکر جمعی گام دیگری است که نیازمند بررسی گسترده است. در آخرین خط توضیح گزارهی “ارتباط با جامعه” به این نکته اشاره شد که بررسی واکنشها و تجزیه و تحلیل آنها در این مسأله بسیار مهم است. دستاورد اساسی آن شناخت محیط پذیرش برای بازیافت و توسعه اثر آنها است.
رمان “1984” اثر جرج اورول، که در آن استعارهها به طور گستردهای برای نقد سیستمهای سیاسی مورد استفاده قرار گرفتهاند، نمونه بارزی در زمینه نقش اثرگذار استعارهها در دنیای مشوش سیاست است. نمونههای بارز دیگری را میتوان در فرهنگهای مختلف در این زمینه بازیافت. نمونههایی از ادبیات اسطورهای در فرهنگهای مختلف را میتوان در سه فرهنگ کهن و دیرینه پای تمدن بشری یافت:
الف) فرهنگ ایرانی
شاهنامه، اثر فردوسی، شامل داستانهای اسطورهای و تاریخی ایران، نظیر داستان رستم و سهراب است که به بررسی موضوعات شجاعت، وفاداری و هویت ملی میپردازد.
ب) فرهنگ یونانی
ایلیاد و اودیسه: این دو اثر هومر، داستانهای اسطورهای از جنگ تروا و سفرهای اودیسه را به تصویر میکشند و شخصیتهای مهمی چون آشیل و هکتور را معرفی میکنند.
ج) فرهنگ هندی
رامایانا و مهاباراتا: این دو اثر مهم هندی، داستانهای اسطورهای درباره قهرمانان و خدایان هندو را روایت میکنند و مفاهیم اخلاقی و فلسفی عمیقی را منتقل میکنند. بر این اساس، لازم است به موضوع مهم دیگری اشاره کنیم که:
نقش ادبیات اسطورهای در شکلدهی به هویت فرهنگی
الف) انتقال ارزشها و باورها
ادبیات اسطورهای به عنوان یک ابزار برای انتقال ارزشها و باورهای فرهنگی عمل میکند. داستانها و شخصیتهای اسطورهای الگوهای رفتاری و اخلاقی را به نسلهای بعد منتقل میکنند. در ساحت اجتماع، فرهنگ اجتماعی و سیاسی جامعهپذیری جمعی و سیاسی و سپس مشارکتهای اجتماعی و سیاسی و در نهایت ملی از این ساحت اثر میپذیرد و فربهتر و مؤثرتر میتواند وارد جریان رفتار و کنش شود.
ب) شکلدهی به هویت ملی
ایجاد احساس تعلق: ادبیات اسطورهای به شکلگیری هویت ملی کمک میکند و احساس تعلق به فرهنگ و تاریخ را تقویت میکند. این امر در صحنه عمومی آنقدر آشکار است که نمیتوان از آن گذشت و حتی توضیح اضافه داد؛ بسیار روشن است.
تأثیر بر هنر و ادبیات: این ادبیات موجب الهامگیری در هنر، ادبیات و موسیقی میشود و به غنای فرهنگی میافزاید. این نکته نیازمند آشکارسازی است. جمعیتها و جوامع، ملتها و دولتها، اگر نتوانند پیشینه فرهنگی و تمدنی خود را در هنر و ادبیات تجلی بخشند و استمرار دهند، از قدرت بنیادینی به نام اسطورهها و استعارهها که ریشههای تفکری و نظام اندیشگی و ذهن آنها را میسازد، محروم میشوند.
آگوست کنت، پدر پوزیتیویسم علمی، که با معرفتشناسی اثباتگرایانه خود نقطه عزیمت مهمی در معرفتشناسی بشری به جا گذاشت، به شیوهای دقیق در کتاب Cours de Philosophie Positive (1830-1842) به اندیشه و ذهن بها داد. بهویژه، در جلد اول این اثر، کنت بر اهمیت افکار و اندیشهها در تاریخ بشر تأکید میکند. اگر این نکته را بپذیریم، به این معنا دست مییابیم که وی به آن اشاره دارد که تاریخ بشر را باید از روی تاریخ ذهن او بازخواند.
نقلقول خاصی که به آگوست کنت نسبت داده میشود و به رابطه افکار و تاریخ اشاره دارد، مفهوم کلی او را میتوان در آثارش یافت. یکی از نقلقولهای مهم او که به این موضوع نزدیک است، به شرح زیر است:
“La connaissance des phénomènes sociaux doit précéder toute action sur ces phénomènes” (دانش درباره پدیدههای اجتماعی باید پیش از هر اقدام بر این پدیدهها وجود داشته باشد).
بیان شد که ادبیات اسطورهای و استعاری در انتقال ارزشها و باورها نقش بسزا دارند. ادبیات اسطورهای و استعاری به عنوان ابزارهای قوی برای انتقال ارزشها و باورهای فرهنگی عمل میکنند. این نوع ادبیات نه تنها داستانهایی را روایت میکند، بلکه معانی عمیقتری را در خود نهفته دارد که میتواند به شکلگیری هویت اجتماعی و فرهنگی کمک کند:
انتقال ارزشها:
ادبیات اسطورهای از طریق داستانها و شخصیتهای خود، ارزشهای فرهنگی و اجتماعی را به نسلهای بعدی منتقل میکند. این ارزشها میتوانند شامل شجاعت، وفاداری، صداقت و همبستگی اجتماعی باشند. در شاهنامه فردوسی، شخصیت رستم به عنوان یک قهرمان ملی، ارزشهای شجاعت و وفاداری را تعمیم میدهد. در ایران، هنگام جنگ، همتها، باکریها و فهمیدهها به اسطوره تبدیل شدند. آنها اگر در طول تاریخ طولانی ماندگاری ارزشی پیدا کنند، در قرنها بعد به استعاره تبدیل میشوند. اکنون نیز فهمیده استعارهای از رشادت نوجوانانی است که دل به میهن و آئین سپردهاند. همت نماد فرماندهی دلیری است که شجاعانه میجنگد و باکری به مانند او مظلومانه شهید میشود. رستم امروزه اسطوره و استعارهای فراگیر و ماندگار و بیتزلزل است؛ چون در طول قرنها باقی مانده است.
شکلدهی به باورها:
ادبیات استعاری میتواند به شکلگیری و تقویت باورهای فرهنگی کمک کند. استعارهها به ما امکان میدهند مفاهیم پیچیده را به صورت ساده و قابل فهم بیان کنیم. این مهم در پرتو اصل نخست حاصل و پیامد آن تلقی میشود. در آثار ادبی مدرن، مانند نوشتههای جورج اورول، استعارهها به وضوح برای نقد اجتماعی و سیاسی استفاده میشوند، مانند استعاره «حیوانات» در مزرعه حیوانات که به نقد استبداد میپردازد.
۳. تأثیر بر هویت فرهنگی:
ادبیات اسطورهای و استعاری به شکلدهی هویت فرهنگی و ملی کمک میکند. این نوع ادبیات به مردم احساس تعلق به یک تاریخ و فرهنگ مشترک میدهد. این تعلق مشترک ایجادکننده فضای گفتمانی همگرایانه در میان جمعیتها و حتی ملتهای متمایز از یکدیگر است. زمانی که در ایران امروز از زئوس سخن گفته میشود، اغلب مردمان ایرانزمین میدانند که زئوس استعارهای برای بیان قدرت عالیمرتبه ماورایی و خدای خدایان یونانی است. به این ترتیب، اسطورههای یونانی و رومی، مانند داستانهای هومر، به شکلگیری هویت فرهنگی و اجتماعی جوامع غربی کمک کردهاند.
از این رو بار دیگر پای میفشارد که ادبیات اسطورهای و استعاری نقش کلیدی در انتقال ارزشها و باورها دارد. این نوع ادبیات نه تنها به حفظ و ترویج فرهنگها کمک میکند، بلکه به فهم عمیقتر انسان از خود و جامعه نیز میانجامد.
اسطورهها و استعارهها؛ آینده زمان و عدم قطعیتها
اسطورهها و استعارهها ابزارهای قدرتمندی برای انتقال مفاهیم پیچیده و مبهم مانند آینده و عدم قطعیتها هستند. در ادامه به بررسی تأثیر آنها بر انتقال مطالب مربوط به آینده در حوزه عدم قطعیتها میپردازیم:
1. سادهسازی مفاهیم پیچیده:
اسطورهها و استعارهها میتوانند مفاهیم پیچیده مربوط به آینده و عدم قطعیت را به شکلی ملموستر و قابل درکتر ارائه دهند. به عنوان مثال، استعاره “آینده مانند یک جاده مهآلود است” میتواند عدم قطعیت موجود در آینده را به خوبی نشان دهد (Lakoff & Johnson, 1980). یا آیا تیر از چله تیر رها خواهد شد؟ نشان میدهد که در ماه تیر محتمل یا شدنی است که رویدادهایی غیرقابل انتظار روی دهد. اسطوره غار افلاطون برای توضیح مفهوم پیچیدهی واقعیت و ادراک گویا است. این اسطوره، مفهوم انتزاعی محدودیتهای ادراک انسان را به تصویری ملموس از زندانیانی که فقط سایهها را میبینند، تبدیل میکند (Plato, Republic).
2. ایجاد ارتباط عاطفی:
استفاده از اسطورهها و استعارهها میتواند باعث ایجاد ارتباط عاطفی با پیام، خواه مخاطب شود و درک عمیقتری از موضوعات مربوط به آینده و عدم قطعیت ایجاد کند. این امر میتواند به افزایش انگیزه برای مقابله با چالشهای آینده کمک کند (Zaltman & Zaltman, 2008). مثلا زمانی که میگویی بار دیگر بر اثر فتنهها سهراب با خنجر رستم کشته خواهد شد، ارتباط عاطفی پدر و فرزند، فتنه و دروغ، دشمن و دوست چهره میآراید. اسطورهی پرومتئوس در یونان باستان که آتش را به انسانها هدیه داد، از جمله اسطورههایی است که این معنا و اثر را پژواک میبخشد. این اسطوره احساس همدردی و قدردانی را نسبت به فداکاری برای پیشرفت بشریت برمیانگیزد (Hesiod, Theogony).
3. تقویت حافظه و یادگیری:
استفاده از اسطورهها و استعارهها میتواند به بهبود حافظه و یادگیری مفاهیم مربوط به آینده و عدم قطعیت کمک کند. تحقیقات نشان دادهاند که اطلاعات ارائه شده در قالب داستانها و تصاویر ذهنی بهتر به خاطر سپرده میشوند (Schank & Abelson, 1995). یادآوری کهن واژههای اسطورهای و استعاری و داستانهای پیوست به آنها را نمیتوان از این منظر نادیده انگاشت. استفاده از اسطورهی درخت جهان (یگدراسیل) در اساطیر نورس برای به خاطر سپردن ساختار جهان و ارتباط بین قلمروهای مختلف (Sturluson, Prose Edda) در این مورد بسیار مناسب است.
. ایجاد چارچوبهای ذهنی: اسطورهها و استعارهها میتوانند چارچوبهای ذهنی جدیدی برای درک آینده و عدم قطعیتها ایجاد کنند. این چارچوبها میتوانند به افراد کمک کنند تا دیدگاههای جدیدی نسبت به چالشهای آینده پیدا کنند (Schön, 1993). در اینجا استعارهای دیگر پاسخگو است که میگوید: گذشته، چراغ راهِ آینده است. اسطورهها از گذشته و تجربیات اندوخته ما را به آیندهای نه به مانند خود، بلکه شبیه به خود پرتاب میکنند. در فرآیند این معنا و تطبیق گذشته با آیندهی شدنی و شایان و … نه تنها موجب تقویت حافظه بلکه موجب چارچوبهای ذهنی فعال برای ادراک آیندهی پر از عدم قطعیت میشود. اسطورهی فنیکس که از خاکستر خود دوباره متولد میشود، چارچوبی ذهنی برای درک مفهوم تجدید حیات و شروع دوباره ایجاد میکند (Van den Broek, The Myth of the Phoenix). این چارچوب ذهنی میتواند یادآور استفاده از نمادهای “درخت و کمد” برای تقویت حافظه باشد.
4. تسهیل ارتباطات بینفرهنگی: اسطورهها و استعارههای مشترک بین فرهنگها میتوانند به تسهیل ارتباطات بینالمللی در مورد مسائل مربوط به آینده و عدم قطعیت کمک کنند. این امر میتواند به ایجاد درک مشترک و همکاری جهانی در مواجهه با چالشهای آینده منجر شود (Hofstede, 2001). اسطورهی طوفان بزرگ که در فرهنگهای مختلف از جمله داستان نوح در ادیان ابراهیمی و داستان اوتناپیشتیم در حماسهی گیلگمش وجود دارد، نقطهی اشتراکی برای گفتگوهای بینفرهنگی نیست؟
5. افزایش خلاقیت و نوآوری: استفاده از اسطورهها و استعارهها میتواند به تحریک خلاقیت و نوآوری در حل مسائل مربوط به آینده و عدم قطعیت کمک کند. این امر میتواند منجر به ایجاد راهحلهای جدید و نوآورانه برای چالشهای آینده شود (Nonaka & Takeuchi, 1995). اسطورهی دیدالوس و ایکاروس میتواند الهامبخش نوآوری در زمینهی پرواز باشد، در عین حال که دربارهی خطرات بلندپروازی بیحد و حصر هشدار میدهد (Ovid, Metamorphoses).
6. کاهش اضطراب و ترس: اسطورهها و استعارهها میتوانند به کاهش اضطراب و ترس ناشی از عدم قطعیتهای آینده کمک کنند. با ارائه تصویری آشنا و قابل درک از آینده، میتوان احساس کنترل و آمادگی بیشتری در افراد ایجاد کرد (Polkinghorne, 1988). اسطورهی آمترسو در فرهنگ ژاپنی که در آن الههی خورشید از غار بیرون میآید و تاریکی را از بین میبرد، میتواند به کاهش ترس از تاریکی و ناشناختهها کمک کند (Chamberlain, Kojiki).
7. تقویت تفکر سیستمی: استفاده از اسطورهها و استعارههای مناسب میتواند به تقویت تفکر سیستمی در مورد آینده و عدم قطعیتها کمک کند. این امر میتواند به درک بهتر ارتباطات پیچیده بین عوامل مختلف تأثیرگذار بر آینده منجر شود (Senge, 1990). اسطورهی مایا دربارهی آفرینش جهان که شامل چرخههای مختلف آفرینش و نابودی است، میتواند درک سیستمی از تغییرات بزرگ در طبیعت و جامعه را تقویت کند (Popol Vuh).
8. ایجاد انگیزه برای اقدام: اسطورهها و استعارههای قدرتمند میتوانند انگیزه لازم برای اقدام در جهت شکل دادن به آینده را ایجاد کنند. با ارائه تصویری الهامبخش از آینده، میتوان افراد را به تلاش برای دستیابی به آن ترغیب کرد (Campbell, 1949). اسطورهی هرکول و دوازده خان او میتواند انگیزهای برای غلبه بر چالشهای بزرگ و دستیابی به اهداف بلندمدت باشد (Apollodorus, Library).
9. تسهیل گفتگو و تبادل نظر: استفاده از اسطورهها و استعارهها میتواند به تسهیل گفتگو و تبادل نظر در مورد آینده و عدم قطعیتها کمک کند. این امر میتواند منجر به ایجاد دیدگاههای متنوع و غنیتر در مورد آینده شود (Bohm, 1996). اسطورهی کیومرث در شاهنامهی فردوسی میتواند زمینهای برای بحث دربارهی منشأ انسان و رابطهی او با طبیعت فراهم کند (Ferdowsi, Shahnameh).
بنابراین، اسطورهها و استعارهها میتوانند توانمندیهای بالایی برای استفاده از استعارهها در آموزش و یادگیری ایجاد کنند: استعارهها میتوانند به طرق مختلف در آموزش و یادگیری مورد استفاده قرار گیرند: الف) سادهسازی مفاهیم پیچیده: استعارهها میتوانند مفاهیم انتزاعی را به شکلی ملموستر ارائه دهند. مثلاً، مقایسه ساختار اتم با منظومه شمسی (Gentner & Holyoak, 1997). ب) ایجاد ارتباط با دانش قبلی: استعارهها میتوانند مفاهیم جدید را با دانش قبلی فراگیران مرتبط کنند، که این امر به یادگیری معنادار کمک میکند (Ausubel, 1968). ج) افزایش انگیزه و علاقه: استفاده از استعارههای جذاب میتواند انگیزه و علاقه فراگیران را افزایش دهد (Pintrich & Schunk, 2002). د) تقویت حافظه: اطلاعات ارائه شده در قالب استعارهها معمولاً بهتر به خاطر سپرده میشوند (Paivio, 1986).
. مثالهایی از اسطورهها در فرهنگهای مختلف:
اسطورهها در فرهنگهای مختلف نقش مهمی در انتقال ارزشها، باورها و دانش دارند. چند مثال: الف) اسطوره آفرینش در فرهنگ یونان باستان: داستان خائوس و گایا که نشاندهنده نظم از بینظمی است (Hard, 2004). ب) اسطوره سیمرغ در فرهنگ ایرانی: نماد خرد و دانایی که میتواند به عنوان استعارهای برای رشد و تعالی استفاده شود (Curtis, 1993). ج) اسطوره اینانا در فرهنگ سومری: نماد چرخه طبیعت و تجدید حیات که میتواند استعارهای برای تغییر و تحول باشد (Wolkstein & Kramer, 1983). د) اسطوره رنگین کمان در فرهنگ ابوریجینی استرالیا: نماد ارتباط بین زمین و آسمان که میتواند استعارهای برای پیوند بین دنیای مادی و معنوی باشد (Charlesworth et al., 2005).
۳. نقش اسطورهها در تصمیمگیریهای استراتژیک:
اسطورهها میتوانند نقش مهمی در شکلدهی به تفکر استراتژیک و تصمیمگیری داشته باشند: الف) ایجاد چشمانداز: اسطورهها میتوانند به ایجاد چشمانداز مشترک و الهامبخش برای سازمانها کمک کنند (Collins & Porras, 1994). ب) هدایت رفتار سازمانی: اسطورههای سازمانی میتوانند به شکلدهی فرهنگ و ارزشهای سازمانی کمک کنند (Schein, 2010). ج) مدیریت تغییر: اسطورهها میتوانند به عنوان ابزاری برای مدیریت تغییر و غلبه بر مقاومت در برابر تغییر استفاده شوند (Kotter, 2012). د) تسهیل تفکر خلاق: استفاده از اسطورهها میتواند به تحریک تفکر خلاق و نوآوری در حل مسائل استراتژیک کمک کند (De Bono, 1992). ه) مدیریت ریسک: اسطورهها میتوانند به درک بهتر ریسکها و فرصتهای آینده کمک کنند (Taleb, 2007).
نتیجهگیری:
در جمعبندی از نقش اسطورهها و استعارهها در آیندهپژوهی با استناد به منابع معتبر، بایسته است اذعان داشته باشیم که اسطورهها و استعارهها نقش مهمی در آیندهپژوهی ایفا میکنند. آنها ابزارهای قدرتمند و موثری برای درک، تصور و شکلدهی به آیندههای ممکن، محتمل و مطلوب هستند. این نقش را میتوان در چند محور اصلی خلاصه کرد: ۱. ابزار شناختی برای درک پیچیدگیها: اسطورهها و استعارهها به عنوان ابزارهای شناختی عمل میکنند که به ما امکان میدهند سیستمهای پیچیده و روندهای آینده را بهتر درک کنیم. آنها میتوانند مفاهیم انتزاعی را به شکلی ملموس و قابل فهم ارائه دهند (Inayatullah, 2004). ۲. ایجاد چشماندازهای بدیل: استعارهها و اسطورهها به آیندهپژوهان کمک میکنند تا چشماندازهای بدیل و متنوعی از آینده را تصور و ترسیم کنند. این امر به گسترش افق دید و در نظر گرفتن سناریوهای مختلف کمک میکند (Dator, 2009). ۳. تسهیل ارتباطات و مشارکت: استفاده از اسطورهها و استعارهها میتواند به تسهیل ارتباطات بین متخصصان آیندهپژوهی و عموم مردم کمک کند. آنها ابزاری برای انتقال ایدههای پیچیده به شکلی قابل فهم هستند و میتوانند مشارکت گستردهتری را در فرآیند آیندهنگاری تشویق کنند (Slaughter, 2004). ۴. چالش کشیدن فرضیات موجود: اسطورهها و استعارهها میتوانند به چالش کشیدن فرضیات موجود درباره آینده کمک کنند. آنها میتوانند دیدگاههای جدید و بدیعی را معرفی کنند که فراتر از تفکر متعارف است (Sardar, 2010). ۵. ایجاد انگیزه برای اقدام: اسطورهها و استعارههای قدرتمند میتوانند انگیزه لازم برای اقدام در جهت شکل دادن به آینده مطلوب را ایجاد کنند. آنها میتوانند چشماندازهای الهامبخشی ارائه دهند که مردم را به سمت تغییر سوق میدهند (Polak, 1973). ۶. مدیریت عدم قطعیت: استعارهها میتوانند به مدیریت عدم قطعیتهای ذاتی در آینده کمک کنند. آنها چارچوبی برای درک و کنار آمدن با پیچیدگیها و ابهامات آینده فراهم میکنند (van der Heijden, 2005). ۷. تقویت تفکر سیستمی: اسطورهها و استعارهها میتوانند به تقویت تفکر سیستمی در آیندهپژوهی کمک کنند. آنها میتوانند ارتباطات پیچیده بین عوامل مختلف را به شکلی قابل درک نشان دهند (Meadows, 2008).
به این ترتیب، در مجموع، اسطورهها و استعارهها ابزارهای قدرتمندی در جعبهابزار آیندهانديشان – باریخشناسان – هستند. آنها نه تنها به درک بهتر آیندههای ممکن کمک میکنند، بلکه میتوانند نقش مهمی در شکلدهی به آیندههای مطلوب و ایجاد انگیزه برای حرکت به سمت آنها داشته باشند. با این حال، باید توجه داشت که استفاده از اسطورهها و استعارهها باید با دقت و با آگاهی از محدودیتهای آنها انجام شود تا از سوءتفاهم یا سادهسازی بیش از حد جلوگیری شود (Bell, 2003). بر همین اساس و مشروط به مراقبت مورد اشاره، شایسته است بپذیریم که ادبیات اسطورهای و استعارهها در کاوش آیندهها نقش گسترده و موثری دارند. این جمعبندی نشان میدهد که اسطورهها و استعارهها نقش چندبعدی و مهمی در آیندهپژوهی دارند و میتوانند به عنوان ابزارهای قدرتمندی برای درک، تصور و شکلدهی به آینده مورد استفاده قرار گیرند.